نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





طلوع عشق

نمیدانم چه صدایت کنم

طلوعی بودی در ظلمت تنهائی

ستاره ای بودی در انتهای آسمان مه گرفته  ام

نمیدانم کیستی و اهل کجایی 
زاده نیلوفری یا اهل شقایقی 
نمیدانم رنگ پوستت چیست
نمیدانم زیبایی یا که زشتی
نمیدانم مرا میدانی یا خیر
اما اهل هر جا که هستی 
تو را در آغوش جای خواهم داد 
ای غریبه آشنای لحظه های بی قراریم
لحظه های سکوت من
لحظه فریاد توست 
میخواهم عاشق باشم

برای تو که ناله های بغضم را روان کردی

میخواهم آواز سر مستی سر دهم

برای تو برای عشق تو 
نمیدانم کیستی و از کدام سرزمینی 
دگر نمی خواهم بدانم
تو غریبه آشنای منی
تو نفسهای منی

تو صدای تپش قلب منی 
تو غریبه لحظه های روئیدن عشق منی
فصل روئیدن عشق ما
بهاری بودی در خزان لحظه های من
تو روشنی قلب منی...تو صدای فریاد عشق منی
من را همین بس غریبه
که با منی تو...

  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com  

سلام عزیزم

سلام:این قلب برای تومی تپد بانظرات خودمارا به ادامه کار دلگرم فرماییدسلام:این قلب برای تومی تپد


 


[+] نوشته شده توسط در 3:0 قبل از ظهر | |







شقایق

با رویاهای خود در سفر بودم

با خاطرات خیالی عاشقی میکردم

در جنگل نگاهش سرگردان بودم

شقایقی بی تابی میکرد

صدایم کرد...چشمهایش بارانی بود

نگاهش آسمانی...قلبش بیقراری میکرد

از دلتنگیهایش میگفت...از حس غریب عاشقی

از شکوفه های مست...از ساقه های یاس

سرمست بود و عاشق

گوئی از جنس دلتنگی بود

کلامش...صدایش...نفسش...همه گوئی از

جنس باران بود

دلتنگ بود مثل خودم...مست بود مثل خودم

عاشقی بیقرار بود...فقط برای دلش میسراید

نوای دلشکستگان را

اون شقایق عاشق بود

 

سلام عزیزم

سلام:این قلب برای تومی تپد بانظرات خودمارا به ادامه کار دلگرم فرماییدسلام:این قلب برای تومی تپد


 


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 1:36 قبل از ظهر | |







بیا عشقم

شبیست مهتابی...قلبم بدنبال ستاره ای سرگردان
در این نیمه شب مهتابی...مرا جستجو کن 
بهاری است و شکوفه های گیلاس ...در غنچه ها میرقصند

تو با من باش...صدایم کن

مرا از این بیقراری تلخ رهایم ساز

غم و اندوه من...رمانیست بلنددر انتهای بیقراری قلبم
بیا عشقم...بیا صدایت را تا اعماق قلبم فریاد کن

بیا در این شب مهتابی...بس دلم تنگ است
بیا میخواهم شکوفا شوم

سلام عزیزم

سلام:این قلب برای تومی تپد بانظرات خودمارا به ادامه کار دلگرم فرماییدسلام:این قلب برای تومی تپد


 


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 6:46 بعد از ظهر | |







خیال عشق

 

میخواهم تا بیكران خیال باعشقت سفر کنم... به دنبال واژه ای هستم...که نگاهت را به میهمانی چشمهایم دعوت کنم...و تو همچنان در اسارت...پرندگانی مهاجر هستی...که زنجیر نگاهشان در دستهایت گره خورده است...

سلام عزیزم

سلام:این قلب برای تومی تپد بانظرات خودمارا به ادامه کار دلگرم فرماییدسلام:این قلب برای تومی تپد


 


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 3:35 بعد از ظهر | |







نسیم هوایت

  سیگاری روشن میکنم...تا آتش درونم را خاموش کنم

قلمی خواهم شد...تا غم دلتنگیهایم را تخلیه کنم...

شیشه ای خواهم شکست...تا شکست عشقی را نبینم

پیاله ای خواهم نوشید...تا قدح چشمانت نشوم

میخواهم پرستوئی سبک بال شوم...در نسیم هوایت کوچ کنم

میخواهم رودی باشم...که پاهایت را میشوید و دلتنگیهایت را با خود میبرد...

تو یگانه عشق منی...تو تنها معشوق و معبود منی

میخواهم نماز عشق را در کوی عشق تو بگذارم

چادری میسازم...برای خاطراتت

چمدانی دارم برای بیقراریهایم

و من همچنان میرانم شتر خیالم را

 

سلام عزیزم

سلام:این قلب برای تومی تپد بانظرات خودمارا به ادامه کار دلگرم فرماییدسلام:این قلب برای تومی تپد


 


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 3:33 بعد از ظهر | |







دلم میلرزد

 

صورتش در عین زیبایی غمی آشکار داشت که هر بار نگاهش میکردم دلم می لرزید !

نمیدانم چرا... عشق با این همه زیبایی چگونه برای من دروغ محض بود
کدام روی عشق در سرنوشت من ظاهر شده

که من بیزار از ثانیه های دلتنگی بسر میبرم

از کدام روزنه نشکفته گل سرخ ...به عشق مینگرم...که اینچنین معادله ای لاینحل دارم

تا کجا باید دوید...در کجا باید نشست...

سلام عزیزم

سلام:این قلب برای تومی تپد بانظرات خودمارا به ادامه کار دلگرم فرماییدسلام:این قلب برای تومی تپد


 


 


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 3:32 بعد از ظهر | |







دیگرتنها نیستم

 

دیگر تـنها نیستم...دارم نفسهایم را تقسیم میکنم

دیگر دلتنگیهایم را در کوزه مادر بزرگ جای داده ام تا در زیر زمین چال کنم

مدتیست دیگر دزدکی اشک نمیریزم

مدتیست دیگر هوای من دو نفره شده

مدتیست میخواهم زندگی کنم

میخواهم با تو در خودم زندگی کنم


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 3:30 بعد از ظهر | |







شبهای دلتنگی

 

نمیدانم چرا امشب خوابم نمیبرد

امشب قرار نیست خواب مرا ببرد

ما تقسیم کرده ایم

یک شب خواب مرا ببرد

یک شب من خواب را ببرم

آخه من روزها میخوابم

شبهای دلتنگی را با خواب بازی میکنم

 


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 3:28 بعد از ظهر | |







رقص قاصدکها

 

گروه اینترنتی ایران سان

 

آه عشق من چه زيبا معنا ميكني... تمام گفته هايم را...خواسته هايم را...نگاه مهتاب رادر انتهای عشق من...زیبا خاطراتت را برای خودم ... تعریف میکنم...و با قلبم رقص قاصدکها را به رخ شقایقها خواهم کشاند...


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 3:26 بعد از ظهر | |







ای نگاه عاشق نگاهم کن

 

نیمه شب بود

تمامی دلشکستگان در خواب بودند

و من در رویاها بدنبال شقایقی میگردم

که روز عشق نظاره گر رابطه ما بود

میخواهم نگاهم را به جنگل عشق بدوزم

میخواهم چشمهایم را به قاصدکی دهم

تا برایت اشکهایم را برساند

ای نگاه عاشق

نگاهم کن

 

 

 


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 3:24 بعد از ظهر | |







اگرمانده بودی

 

دوستان عزیزم...که همیشه منو شرمنده لطف بیکران خود کرده اید...از صمیم قلبم براتون آرزوی دلی سرشار از شور و عشق را دارم...این متن رو هم یکی از دوستان فرمودند برای عشقش بنویسم...امید است مورد پسند قرار بگیرد...دوستدار شما

( روزبه جاوید)

اگر مانده بودی...مرا تا به عرش خدا میرساندی

اگر مانده بودی...مرا تا نگاه خدا میکشاندی

اگر مانده بودی...مرا با نسیم قصه میسرودی

اگر مانده بودی ...اگر مانده بودی

اگر مانده بودی...شقایق دلش پر زغصه نبود

اگر مانده بودی...ستاره برایم گلی میفرستاد

اگر مانده بودی...اگر مانده بودی

عکس های عاشقانه زیر باران

 


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 3:23 بعد از ظهر | |







عشق پوچ

 

آنجا قلبی برای عشق میتپد

اینجا قلبی میتابدو درد دل شروع میشود

آنجا در چمنزاران عشقی عاشقی میکند

و اینجا دلی در شوره زار میسوزد

آنجا دست در دست مست عشق هستند

اینجا من زانو در بغل اشکهایم را قربانی

عشقی پوشالی میکنم

 

 

 


 

 


 


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 3:20 بعد از ظهر | |







انگارکسی انتظارم را میکشد

 

عبور میکنم هر روز...

از کنار نیمکت خالی پارک...

طوری که انگار کسی...

در نیمکت ها ی آخرین...

انتظارم را میکشد...

به آنجا که میرسم...

باید...

وانمود کنم که باز هم دیر رسیده ام...

 

عکس های جدید عاشقانه (20)


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 3:17 بعد از ظهر | |







خوبترین جای دنیا

 

فاصله دورت نمیکند...

در خوبترین جای دنیا جا داری...

جایی که دست کسی به تو نمیرسد!

قلبم

 

عکس های جدید عاشقانه (20)

 


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 3:16 بعد از ظهر | |







هرچقدر دلت میخواد بی وفائی کن

 

خوابیدم...

اما با چشمهای باز!!

خیالت راحت...

هرچه قدر دلت میخواهد بی وفایی کن...!

 

عکس های جدید عاشقانه (20)

 


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 3:13 بعد از ظهر | |







منتظریک حس خوب

میدونی بدترین حس چیه..؟!اینکه عمیقا ناراحت باشی اما هر چی توی خودتو جست و جو کنی هیچ دلیلی برای ناراحت بودنت پیدا نکنی...!!

دیشب برای اولین بار واسه یکی گریه کردم ..این احساسم رو هیچوقت نتونستم تحت کنترل دربیارم... واقعا نمیدونم چیکار کنم؟؟مادرم همیشه میگفت:" اگه نمیتونی به کسی کمک کنی واسش دعا کن." خب! من نمیدونم دعای من مؤثره یا نه؟خیلی خوب میدونم کسانی هستن که برام دعا میکنند که هیچوقت نمیفهمم که کی هستند....خیلی خوب میدونم کسی که با یاد اون به خواب میرم و زمزمه لب هام فقط واسه اونه هیچوقت نمیفهمه که واسش دعا میکنم!!خوب اینا رو میدونم ...اما هنوز دعا میکنم...هنوز...هنوز هم منتظرم...منتظر یک خبر خوب...یه تماس...یا شایدم...یه رویا...!!!

عکس های جدید عاشقانه (20)


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 3:11 بعد از ظهر | |







محال نبود وصال

اگر به راستی عشق وصال بود

لیلی و مجنون افسانه میشدند

شیرین و فرهاد قصه من و تو میشدند

شقایقها عاشق میشدند

ستاره ها دزدکی نظاره گر ما میشدند

ماه برای من چهره تو را نمایان میکرد

ماه من زندگی من...لیلی و شیرین من

توئی عشق مستانه من

 

عکس های جدید عاشقانه (20)


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 3:9 بعد از ظهر | |







خسته شدم ازبی وفائیهایت

 

خسته شدم از بی وفائیهایت

 

و من اینجا در کنار شاخه های خشک بید

دارم مجنونانه میلرزم...دارم غزلهایم را به حراج میگزارم

تو هیچگاه نفهمیدی...دلتنگیهایم را

تو نخواستی بدانی که زمین خوردن من

فقط برای این بود که دستم را بگیری

من چشم چشم میکنم تا بیایی

و تو با دیدن من راهت را عوض میکنی

آری عشقم...خسته شدم

نه از بی وفائیهایت

فقط از چشمهایم

که چه ملتمسانه به دنبال نگاه تو میگردند

خسته شدم عزیزم

نه از بی توجهیت

بلکه از شعرهایم...که هر چه میسرایم برای توست

اما تو هیچگاه نمیخوانی

با دیدن تو تبسم از لبانم محو نمیشود

اما تو چه غریبانه مرا مینگری

بیا فقط برای یک بار

دستم را بگیر ...تا من برایت بمیرم

 

 

 


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 3:7 بعد از ظهر | |







سکوت عشق

 

فقط گوش کن...و منتظر بمان

لازم نیست...فریاد بکشی

نیازی به جلب توجه نیست

میدانم دلت شکسته

میدانم بیقراری

اعتراضت را با سکوتت اعلام کن

فریادت را با سکوتت به گوش عشقت برسان

سکوت عشق

 

http://moviemasterworks.com/blog/wp-content/PostImages/persona8.jpg


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 3:5 بعد از ظهر | |







فردا دیر است

 

به فکر رفتن هستم...میدانم که در انتهای راه می فهمم چقدر حرف نگفته در دل باقی مانده...
حرفهایی که مونده تنگ دلم...وبا گفتنش می توانستم راهی به سوی عشق باز کنم...
حرفهای ناتمامی که در کوچه پس کوچه های ستاره ها اسیر مانده اند...
چه سنگین است...تحمل رنجی که ناجوانمردانه بهم تحمیل شد...و چه بسا سیر میکنم در غربت خیالم...که تو می آیی و به حرفهایم گوش میکنی...

بیا ...بیا قبل از رفتنم بیا...که فردا دیر است

سلام عزیزم

سلام:این قلب برای تومی تپد بانظرات خودمارا به ادامه کار دلگرم فرماییدسلام:این قلب برای تومی تپد


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 1:58 قبل از ظهر | |







داستان کوتاه

 

در رویاها سیر میکردم...در خاطرات گم شده بودم

تلفن همراهم زنگ خورد...در انتظار کسی نبودم

کسی به من زنگ نمیزد...آنقدر زنگ خورد...تا اینکه قطع شد...دوباره افکارم در گیر خاطرات شدند...

دوباره صدای زنگ تلفن افکارم را در هم ریخت...

توجهی نکردم...آخه منتظر کسی نبودم

دوباره قطعی تلفن و افکار رویائی...

در اوج خاطره بودم...در اسمانهای خیالم با او

عاشقی میکردم...تا اینکه دوباره زنگ تلفن مرا به خود آورد...اما این بار با دستی لرزان گوشی را برداشتم...

من...بفرمائید

پشت خط...سلام عزیزم این رو بدون خیلی دوستت دارم...و تلفن را قطع کرد...خشکم زد...من که کسی را نداشتم...عشقم رهایم کرده بود...

اما چرا قطع کرد...چرا نگذاشت جواب دهم...

دیگر به چیزی فکر نمیکردم...دیگر خاطره ای آزارم نمیداد

منتظر تلفن بودم تا دوباره شور عشق را در من زنده کند

بعد از چند دقیقه دوباره زنگ تلفن...

سریع گوشی را برداشتم...من...الو سلام

پشت خط...سلام الان بهت اس میدم...و قطع کرد

چه غوغائی در درونم شعله ور شد...

عشق را در درونم حس میکنم...زنگ پیام تلفن...

سریع گوشی را باز کردم...و پیام را با دلهره باز کردم

پیام ناموفق...عرق سردی تمامی بدنم را فرا گرفت...

دوباره در انتظار پیام ماندم...ساعتها گذشت...

زنگ تلفن...از جای جستم و گوشی را باز کردم...

من...الو سلام ...

پشت خط...سلام پیام رو گرفتی

من...خیر...ناموفق بود...

پشت خط...دوباره پیام میدم

اخه چرا صحبت نمیکنه...چرا میخواد پیام بده

دلهره داشتم...ته دلم عشق در حال بارور شدن بود

کنج اتاق نشسته بودم...افکارم مرا ویران کرده بود

در انتظار زنگ تلفن مانده بودم...نگاهی به شماره

میکردم...بهش زنگ بزنم...یا اینکه بگذارم خودش ادامه بده...آری خودش زنگ بزنه...خودمو کوچک نکنم

در انتظار زنگ تلفن بخواب رفتم

بعد از چند ساعت...زنگ پیام تلفن...پیام ناموفق...

وای که چه عذابی میکشم...

روز بعد...زنگ تلفن...اما اشتباه بود

چند روزی گذشت...نگاهم همچنان به گوشی بود...

بالاخره تصمیم گرفتم خودم تماس بگیرم...

شماره را گرفنم...

مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد

چند ساعت بعد...دوباره شماره تلفن

مشترک مورد نظر تلفن همراه خود را خاموش کرده است...

چند ساعت بعد...شماره تلفن

مشترک مورد نظر در حال مکالمه است

پشت خط ماندم...اما ...

دوباره شماره را گرفتم...

بوق آزاد تلفن...چه حس و حالی ...و چه شور و شوقی

بعد از چند ثانیه صدائی از پشت خط...

بله...

من سلام...

پشت خط...سلام

من...حالت خوبه عزیزم

پشت خط...ببخشید شما

من...من همونی هستم که شما چند باری به من زنگ زدی...

پشت خط...آهان...ببخشید خانم من اشتباهی شماره شما را گرفته بودم...

من...بله اشتباهی...و تلفن را قطع کردم

لعنت به تلفن...لعنت به اشتباهی که ندانسته قلبی را گرفتار میکند...لعنت بر من...که قلبم ندانسته عاشق میشه...

 

سلام عزیزم

سلام:این قلب برای تومی تپد بانظرات خودمارا به ادامه کار دلگرم فرماییدسلام:این قلب برای تومی تپد


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 1:56 قبل از ظهر | |







توعاشق نبودی

 

توی جنگل...تن عریون شقایقها...زیر بارون

 

ومن غمگین وتنها ...چون قدیما...

با پاهای برهنه توی ایوون...

نمیدونی تو که عاشق نبودی...

چه سخته مرگ گل برای گلدون...

من و گلها نشستیم زیر بارون...

واسه هم غصه گفتیم عاشقانه...

چه سخته من و گلها شکستیم بی بهانه

تو عاشق نبودی...ببینی لحظه چشم انتظاری

چه تلخه نشستن زیر بارون زمستون

چه سخته بشینم بی تو با چشمای گریون


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 1:49 قبل از ظهر | |







زیر باران

 

یادت را زمین میگذارم... خاطراتت را میریزم توی رودخانه

میخواهم زیر باران نفسی تازه کنم...


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 1:47 قبل از ظهر | |







خیالت آمد

 

خیالت آمد...منو برد با خودش...وقتی به خودم آمدم

خودم را گم کرده بودم...


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 1:45 قبل از ظهر | |







قطرات باران

 

قطرات باران...و من پشت يک پنجره شکسته...مثل قلبم

ابرها گریان ...آسمان بیمار...و من تب دارم امشب

غصه بسیار دارد این دل بیقرار

از جا بر میخیزم...زیر بارون...نگاهم به آسمان

باران میبوسد...گونه هایم را

خوشا بحال گلها...چه شور و حالی دارند

خوش به حال باغچه...

خوش به حال آنان که زير باران رفتند و تمام تنشان

خیس باران شد...خوشا بحال من

خوشابحال من که غرق اشک شدم...

 

عکس های زیبای عاشقانه


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 1:43 قبل از ظهر | |







رویای هرشبم

 

رویاهای هر شبم...خاطراتت را از من مگیر


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 1:41 قبل از ظهر | |







بزارنگات کنم گلم


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 1:39 قبل از ظهر | |







برایت عشق میبارم

 

من تن لخت همه گلهاي وحشي را نوازش مي کنم
جويبارم من تن هر عاشقی را سیراب میکنم
موج بي تابم که بر ساحل صدفهای پری مي آورم همراه
با تو دریا میشوم هرشب

برایت عشق میبارم


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 1:37 قبل از ظهر | |







سیه مژگان من

 

يك نفس مانده برایم، دیده ات بگشا ببین

جنگل انبوه زلفت را برایم باز کن

تا بلرزد بر تن عریان برکه پیکر رنجور شب

باز کن چشم سیاهت را برایم

ای سیه مژگان من..!

 


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 1:35 قبل از ظهر | |







عروسک من

 

عروسک من

عروسک خوشگل من...نگات چه عاشقانه است

صدات برام ترانه است...عروسک قشنگ من

ميبوسم چشاتو...ميبويم موهاتو

عروسک من

تو ناري عروسک...تو عشقي عروسکم

 


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 1:30 قبل از ظهر | |



صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 11 صفحه بعد