نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





زهره

تو نگران نباش

وقتی در کنارت ستاره هارا برایت نام میبرم نه اینکه نامشان را به یادت بیاورم

بلکه یاد اونیکه همیشه نفسهایت برایش به شماره میافتد می آورم

زهره ...آری نامش خوب در قلبت حک شده اشکهایت را بگذار...

وقتی به دیدارش میروی لازم میشود


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 11:9 بعد از ظهر | |







تقدیم به تو

 تقدیم به آنکس که هر چند کوتاه ...اما قرنها در قلبم زندگی کرد...
میخواهم با تو سخن بگویم...هی با تو ام...آری تو...این منم """"""مردی از دیار غربت...غریب آمده بودم...وچه غریبانه رفتار کردی...
بوسه هایم را زخم کردی...لبانم را باطنابی به دار خواهم آویخت...
به گونه ام...که شاهراه اشکهایم بود...سیلی خواهم زد...
و گل رز را فریب خواهم داد...تو که با صدای پر از احساستمرا به اسارت خود درآوردی...ای سلطان قلب من...ای که همه هستیم قفل درگاهت شده...وای که شرمنده چشمهایم شده ام...اشکهایم راه گریز را خوب میداند...و زبانم فقط برای تو میخواند...و تو تنها برای خودت مینوازی تار شب بیوفایی...و من اینجا ...همراه با مداحی خشک شاحه های زرد را...که چه مظلومانه انگشتهای خود را از بیقراری میجوند...آری با توام...تو که همه وجودم را تسخیر کردی...تویی که مرا مست نگاهت کردی...و حال از من گریزانی... عشقم من هنوزبا گل سرخ فریب خواهم خورد...و همچنان...با طنین شقایقها مست خواهم شد...و تو با صدای خواب براحساس شهر خرناس خواهی کشید...و من با خاطراتت تا سپیده بازی میکنم...
ومن با دل تو بی نصیب خواهم ماند
و تو تا میتوانی قلبم را به سخره بگیر
به شوق باغ پراز احساس یاس های وحشی
ازاین بهاردروغین تو نجیب خواهم رفت
آری میخواهم از قلب تو کوچ کنم...در انتهای بیقراری شهر خلوت قلبم...میرم...میرم بخاطر تو...میرم میرم...خداحافظ

 

کارت پستال درخواستی طراحان


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 11:43 بعد از ظهر | |







برگرد عشقم

برگرد عشقم

قبل از خیالت بیا...میخواهم ببوسم نگاهت را

برگرد عزیزم

قبل از رویاهایت...میخواهم لمس کنم لبانت را

برگرد...قبل از رفتن قلبت

عکس عاشقانه


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 9:49 بعد از ظهر | |







برام تب میکنی

گفتی بیا...آمدم

گفتی عاشقم باش...شدم

گفتی دوستم بدار...داشتم

گفتی خیانت نکن...نکردم

گفتی فراموشم نکن...نکردم

گفتی برایم بمیر...میمیرم

این همه گفتی و گفتی

الان بی تو میمیرم

اما تو حاضری یک کوچولو برام تب کنی

عکس های عاشقانه (3)


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 9:38 بعد از ظهر | |







بگذار تنها بمانم

نقطه سر خط...نقطه را هر کجا بگذاری ...دوباره همان دلتنگی سراغم می آید...میخواهم نوشته هایم فقط خطاب به تو باشد...اما چه کنم...چه بنویسم...هنوز پشت پنجره خیالت ...
در انتظار صدای پایت هستم...موسیقی دلنواز من صدای ترنم ضربان قلبت است...چندیست نیستی...خیالت را هم برده ای...باشد...بگذار تنها بمانم...


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 12:4 قبل از ظهر | |







ماه من

قدم گذاشته ام...در جنگل شقایقها...رو به راهی هستم...که اولین دیدارمان زیر درخت دلتنگی به سر بردیم...آرام گریستی...زیر لب زمزمه کردی تنهایم نگذار...اشکهایت را بروی گونه ام پاک کردم...و گفتم...ما به هم محتاجیم...مثل آسمان به ماه...حالا چندیست میگذرد...من مانده ام و آسمان دلتنگیم...ماهم کجایی...


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 1:22 قبل از ظهر | |







شب دلتنگی

امشب ...اینجــــا...قلبی در سینه میتپد...و آنجا درون سینه ای قلبم میتابد...از درد ...از دروغ...از بی وفائی
در اتاقک تنهــایی نشستـــه ام...خاطراتت را ورق میزنم...و تنها سکوتی از دلتنگی مرا با خود میبرد...به رویاهایم...


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 1:20 قبل از ظهر | |







بی وفا

تنهایی من به اندازه دنیای بیکسان است ...و دنیای من به اندازه بی وفایی تو...بی وفا به اندازه دنیای تنهائیم دوستت دارم...

Hamtaraneh.com


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 10:4 بعد از ظهر | |







دل بیچاره من

گاه جلوي آينه مي ايستم...اشکهایش را پاک میکنم...دستی به سر و رویش میکشم... نگاهش میکنم...آه چشمهایش چه مظلوم مینگرند مرا...چه ناله هایی در گلو خفه کرده...
چه دل بزرگی دارد...که اینگونه رضایت دارد از غمهایش...گوئی او را میشناسم...همیشه فقط او را مینگرم...دلم بحالش میسوزد...

Hamtaraneh.com


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 10:2 بعد از ظهر | |







خدایا دوستت دارم

تا میتونی به من کم محلی کن...تا میخوای از من روتو برگردون...هر چه میخواهی از من دوری کن...من دنبالتم...همیشه...هر ساعت...هر لحظه...آخه من به جز تو کسی رو ندارم...به کسی به جز تو نمیتونم اعتماد کنم...فقط تویی تنها مونس تنهایی من...خدایا فقط تو رو دارم...دوستت دارم خداااااااا...

http://www.kocholo.ir/img/images/vrfhlz6xzlf4dmgypn33.jpg


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 10:0 بعد از ظهر | |







گذر عشق

دیگر منتظر نیستم که بر گردی...دیگر راهم را عوض کرده ام...دیگر میخواهم فراموشت کنم...دارم از تمامی خاطراتت فاصله میگیرم...همه را پشت سر گذاشتم... حتی خودم را

 Hamtaraneh.com


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 1:30 قبل از ظهر | |







با تو بود

با تو بود...در تمامی گذرگاهها در کنارت قدم میزد...صدایش در وجود تو نجوا میکرد...نفسها هم گره خورده در ترنم لبان تو...قلبم را میگویم...جایی دارد در لا به لای شقایقها...

 

جایـی برای رقص قاصدکها

 

 


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 11:50 بعد از ظهر | |







عشق من

 از کنارم میگذشتی...عقل و جانم باد برد...
عقل و روح و جان فدا...عشق منو از یاد برد...

 تصاویر عاشقانه


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 8:25 قبل از ظهر | |







بی وفا

 

میگویند نسیم بر شمیم تو خوش آمده...میگویند خاطره ها را تکاندی بر امواج دریا...میگویند فراموشم کردی...حتی نامم را...باشد...شاید...گذرت به جنگل چشمانم بخورد... 

 

 

 

عکس های جدید عاشقانه (20)


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 8:7 قبل از ظهر | |







خاطره هایت

 وقتی بیاید ...جا و مکان را نمیشناسد...مرا میبرد با خود...به جنگل ..به دریا...و گاهی به رویا ها...خیالت را میگویم... 

عکس های عاشقانه زیر باران


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 8:4 قبل از ظهر | |







بنال جانم

صدایی در گلو خفته

ندای قاصدک در راه

شقایق چشمها گریان

و من تنها در این جنگل پریشانم

دلی غمگین ...صدای کودک قلبم

بنال جانم ...بنال عمرم

برای جنگل چشمم

 


 



 

 


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 11:15 بعد از ظهر | |







غصه نخور دلم

نگاه ماه را میبینی

آسمان چندیست تاریک مانده است

ستاره ای خسته چشمهایش را میمالد

و من عمریست چشم براه تو مانده ام

خاطراتت را مگیر از من...عشقم کجایی

6


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 11:6 بعد از ظهر | |







عشق مادر

درون سینه ام آتش هویدا شد

در آن سو هم دلی با عشق ماواشد

نمیدانم چه عشقی بود

عزایی در درونم هل هله میکرد

شقایق هم سرش خم کرد

از آن بیشه صدای نعره تیشه

بزن محکم تو بر ریشه

صدای خفته جغدی

لالا ...لالا بخواب جانم

بخواب در بستر دریا

که قلبی پر زخون داری

که عشقی نیست در دنیا

به جز مادر ...دل و جانم به قربانش

 

 

گالری عکس نایت اسکین,نایت گالری,عکس عاشقانه,ولنتاین,کارت پستال عاشقانه,عکس های هنری,عکس زیبا,دخترانه,پسرانه,عکس طبیعت


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 6:39 بعد از ظهر | |







ترانه

دلم  امشب گرفته؛ میخواهم کمی با تو صحبت کنم... بیا تا دل کوچکم را خدایا، فقط با تو قسمت کنم.

عشق افسانه است ..اين درد دل آشنا ‌. ديوانه است. ميروم از رفتن من باش شــــــــــــاد. از عذاب ديدنم آزاد باش. گر چه تو زودتر از من ميـــــــــــروي. آرزو دارم ولي عاشق شوي . آرزو دارم بفــــهـــــمي درد را .. تلخي برخورد هاي سرد را ..

d7d5b0ce6997bc09e97542ba2f3377bd عکس های غم انگیز با شعر های احساسی جدید


[+] نوشته شده توسط در 4:13 قبل از ظهر | |







مرگ شقایق

شقایقی در جنگل عشق سرگردان و گریان بود

من همیشه در میان یاسهای سفید بدنبال گمشده ام

بودم...در میان سبزه زارها بودم که صدای ناله ای

توجه مرا جلب کرد...بسوی آن صدا رفتم...هر چه نزدیکتر

میشدم صدای ناله رسا تر میشد...نزدیک شدم

شقایقی را دیدم که با موهایی پریشان...چشمهایی آسمانی

لبانی همانند غنچه گل یاس...صدایش گویی ترنم صدای

باران است...روح را نوازش میکرد...

نزدیک شدم...صدایش کردم...کیستی...غنچه باز کرد

گلی از میان لبانش چشمهایم را نوازش کرد...دوباره صدایش کردم

کیستی...نامت چیست...آرام دهان گشود...گفت...فاطیماااا

گویی نامش برایم آشناست...گویی از قبل مال من بوده

دوباره نزدیکتر شدم...چشمان مهربانش...جادویم کرد...

سرم را میان گیسوانش رها کردم...و آرام گفتم...تو عشق منی؟

دهان گشود و بوی عطر لبانش مستم کرد...گفت تو کیستی

گفتم...روزبه...اشکهایش را پاک کرد...دوباره نیم نگاهی کرد و گفت

آری من عشق توام....فاطیماا شد عشق روزبه...نفس روزبه...زندگی

روزبه...اما چرا بعد از 4سال این شقایق زیبا تنهایم گذاشت...

چرا عشقم...چرا نفسم...چرا به این زودی...چرا ...ما تازه داشتیم

عاشقانه خودمان را به رخ هم میکشیدیم...

حال ...من هر روز سر مزار عزیزترین کسم...عشقم...فاطیما میروم

و داستان خودمان را برایش تعریف میکنم...اما چرا جوابم را نمیدهد

این مزار عشقم است...فاطیما با رفتنش مرا برای همیشه

عزادار کرد

 

 


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 5:48 بعد از ظهر | |







دوستیابی

جامعه مجازی دوستیابی اتاقک

محیطی آشنا و دوست داشتنی

فضائی دوستانه برای شما که

بدنبال دوستان خود هستید

دوستان شما در انتظار شما هستند

http://otaghak.ir


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 1:3 قبل از ظهر | |







خاطره

دارم غصه هایم را میشمرم

همانطوریکه خاطره هایت را رقم میزنم

قطار زندگی من در راه است

نمیدانم عاقبت می آیی

 

 

 

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 11:5 بعد از ظهر | |







پنجره خیال

شبها پشت پنجره خیالت نشسته ام

باد هم بازیش گرفته دارد با من بازی میکند

پنجره را به هم میکوبد

خاطراتت را بیادم می آورد

باد هم نگران دلتنگی من است ببین


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 10:58 بعد از ظهر | |







تو عاشق نبودی...رویاهای هر شبم...خیالت آمد...بزارنگات کنم گلم





بزار نگات کنم گلم

 

 

بزار نگات کنم گلم...عشق منی همنفسم

ببین هنوز گیر دلم...پیش دلت همسفرم

http://rozbeh90.loxblog.com

 

 

 

[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 11:37 قبل از ظهر | 4 نظر |







رویاهای هر شبم

 

 

رویاهای هر شبم...خاطراتت را از من مگیر

http://rozbeh90.loxblog.com

 

 

 

[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 11:34 قبل از ظهر | نظر بدهید |







خیالت آمد

 

 

خیالت آمد...منو برد با خودش...وقتی به خودم آمدم

خودم را گم کرده بودم...

http://rozbeh90.loxblog.com

 

 

 

[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 11:27 بعد از ظهر | نظر بدهید |







تو عاشق نبودی

 

 

توی جنگل...تن عریون شقایقها...زیر بارون

 

ومن غمگین وتنها ...چون قدیما...

با پاهای برهنه توی ایوون...

نمیدونی تو که عاشق نبودی...

چه سخته مرگ گل برای گلدون...

من و گلها نشستیم زیر بارون...

واسه هم غصه گفتیم عاشقانه...

چه سخته من و گلها شکستیم بی بهانه

تو عاشق نبودی...ببینی لحظه چشم انتظاری

چه تلخه نشستن زیر بارون زمستون

چه سخته بشینم بی تو با چشمای گریون

http://rozbeh90.loxblog.com

 

 

 

[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 8:28 بعد از ظهر | نظر بدهید |







فردا دیر است

 

 

به فکر رفتن هستم...میدانم که در انتهای راه می فهمم چقدر حرف نگفته در دل باقی مانده...
حرفهایی که مونده تنگ دلم...وبا گفتنش می توانستم راهی به سوی عشق باز کنم...
حرفهای ناتمامی که در کوچه پس کوچه های ستاره ها اسیر مانده اند...
چه سنگین است...تحمل رنجی که ناجوانمردانه بهم تحمیل شد...و چه بسا سیر میکنم در غربت خیالم...که تو می آیی و به حرفهایم گوش میکنی...

بیا ...بیا قبل از رفتنم بیا...که فردا دیر است

سلام عزیزم

سلام:این قلب برای تومی تپد بانظرات خودمارا به ادامه کار دلگرم فرماییدسلام:این قلب برای تومی تپد

http://rozbeh90.loxblog.com

 

 

 

[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 10:37 بعد از ظهر | يك نظر |







هدیه

 

 

 

 

يك هديه كوچولو براي تو
اینجاکلیک راست کن و open و بعد اسمتو به انگلیسی بنویس و OK کن بعد هم روی کـَندو کلیک کن..
 
http://rozbeh90.loxblog.com

 

 

 

[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 10:10 بعد از ظهر | نظر بدهید |







خدا دوستت دارم

 

 

 

 

دیگه خسته شدم...از اینهمه بی مهری...

دیگه برام مهم نیست...باران بباره یا چشمانم...

دیگه برام فرقی نمیکنه خورشید بتابه یا نگاه تو...

اینجا من ماندم...و کلی خاطره های ناتمام...

اینجا من هستم...و شقایقهای گریان...

دیگه برام مهم نیست...من کجای زندگی باشم...

دیگه از نفس کشیدنهای مقطع خسته شدم...

دیگه میخوام به خودم هم اهمیت ندم...

دیگه چه اهمیتی داره ...دلتنگیهای من...

وقتی عشقت بهت پشت کنه...از مابقی چه انتظاری میره...

دیگه میخوام مترسک نباشم...از بس دستامو برای آغوشت باز کردم و تو نیامدی...دیگه میخوام تنها عاشق یکی باشم...اونی که همیشه منو تنها نگذاشت...اونی که هیچ وقت به فکرش نبودم...

اما او همیشه هوای منو داشت...میخوام با صدای بلند فریاد بزنم...خدددددددا دوستت دارم...

http://rozbeh90.loxblog.com

 

 

 

[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 9:45 بعد از ظهر | نظر بدهید |







دختری از دیار غربت

 

 

این منم...مونیکا...دختری از دیار غربت...غریب آمده بودم...وچه غریبانه رفتار کردی...

بوسه هایم را زخم کردی...لبانم را باطنابی به دار خواهم آویخت...

به گونه ام...که شاهراه اشکهایم بود...سیلی خواهم زد...

و گل رز را فریب خواهم داد...با صدای پر از احساست...ای سلطان قلب من...ای که همه هستیم قفل درگاهت شده...وای که شرمنده چشمهایم شده ام...اشکهایم راه گریز را خوب میداند...و زبانم فقط برای تو میخواند...و تو تنها برای خودت میخوانی...مداحی خشک شاحه های زرد را...آری با توام...آقا جواد...تویی که مرا مست نگاهت کردی...و حال از من گریزانی... عشقم من هنوزبا گل سرخ فریب خواهم خورد...و همچنان...صدای خواب براحساس شهر خرناس میکشد...و من با خاطراتت تا سپیده بازی میکنم...
ومن با دل تو بی نصیب خواهم ماند
و تو تا میتوانی قلبم را به سخره بگیر
به شوق باغ پراز احساس یاس های وحشی
ازاین بهاردروغین تو نجیب خواهم رفت
آری میخواهم از قلب تو کوچ کنم...در انتهای بیقراری شهر خلوت دلم...میرم...میرم بخاطر تو...میرم میرم...خداحافظ

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

http://rozbeh90.loxblog.com

 

 

 

[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 12:32 قبل از ظهر | 4 نظر |







چرا کسی نمی فهمه

 

 

این آخرین چهارشنبه یکی از سال های غم آلود نبودن توست...

من فرو رفته ام در شیرینی ظریف زمستانی تلخ، و سرد، و سخت؛ که بی تو سایه افکنده روی روز به روز فصل هام... اینجا هنوز زمستونه! و من غمگینم..، برف آگینم.. و هوای گریه دارم دراین همه نبودن های مداومت...

یـخ کرده ام! اما نـه از سـوز زمستان ...

همه ی روزگارم بی تو در اندوه میگذره...

روزها، قطره قطره غم و ثانیه ها، صف به صف شب چراغ های خاموش اند...

من مبهوت این همه دلتنگی ام که نمی پاشه ازهم دنیا رو ...

که جا می شه توی دلی که نیست، که تنگ شده برات، که هوایی شده در هجوم وسیع این همه نبودنت...

اینجا هنوز زمستونه... و بهارِ این همه عظمتِ برف و یخ و سرما تنها اشاره ی لبخند توست...

عشقم! آشوبِ شهرِ خاموشِ دلِ من... دلتنگیهام به کنار، این همه بی قراری رو کجای دلِ دلواپسی هام جا بدم؟...

یک نوروزدوباره با نبودنت..! یک عید تاریک دیگه..! یک شادمانه ی حزن انگیز مکرر..! تحملش آسون نیست..! و من خسته ام و تحلیل میرم ذره ذره... در مه آلودترین روزهای این زمستان گسترده...

و قطره قطره می چکم روی زمین ، و برف بی وقفه میباره... سرد، سنگین، غم آگین...

نمیگم.. نمی نویسم.. چی باید بنویسم..؟! از کجا باید بگم..؟! مگه هرچی از این دل شکسته فریاد می زنم که کم دارمت، به کجای دنیا می رسه..؟!

عشقم! خسته شده م... فرض کنیم همه جا حال و هوای بهاره..، فرض کنیم همه کوچیک و بزرگ منتظر سال جدیدند..، و فرض هم کنیم که اومدنِ بهار شادی میاره مثلا ..!

فرض کنیم دیشب همه دور هم جمع بودند..، آتیش هم روشن کردن، کلی هم خوش گذشت..،

چه فرقی به حال من میکنه..؟! جز اینکه فقط هر بار در جمع همه شون من می شکنم و می شکنم و می شکنم.....

مگه چیز دیگه ای هم هست..؟!

عشقم! من عید بی تو رو نمیخوام.. نوروز تار رو نمی خوام ...

کنار هفت سین کم دارمت عشقم...

 

هفت سین امسالم سایه دستای تو رو کم داره...

 

چرا کسی نمی فهمه؟...

 

 

http://rozbeh90.loxblog.com

 

 

 

[+] نوشته شده توسط در 9:4 بعد از ظهر | نظر بدهید |







کی بهت گفته بیای به دیدنم

 

 

 

 

 

تو بامن چیکار داری... چی‌ میخوای تو از دلم

کی‌ بهت گفته بیای به دیدنم...

کی‌ بهت گفته که من عاشقتم دوستت دارم...

تو دلم غصه داره سینه مو داغون میکنه...

تو هنوز معنی عشقو نمیدونی...تو هنوز دلت واسه مامان و بابا تنگ میشه...نباید همدیگه رو گول بزنیم...

خوب اگه یادت باشه...روز اول چی میگفتی واسه من...روز دوم تو میخوندی برا من...قدیما یادش بخیر...با دلم بازی میکردی ...واسه من ناز میکردی عزیزم...

روز سوم بیخودی ...گریه میکردیم که نگیرن ازمون...

عشق پاک جفتمون...تا کسی‌ چپ بهمون نگاه میکرد...جیق توهوا میرفت...

بی‌خودی گریه میکردی...هی منو قایم میکردی...آخه تو بچه بودی...تو هنوز معنی عشقو نمیدونی

همه این حرفا گذشت...یادته یه روز قرار من و تو...تو برام گریه میکردی...تو میگفتی که دلم طاقت دوری نداره...وقتی که یادم میفته دلم آتیش میگیره...آخه این حرفها دیگه ...واسه تو معنا نداره...تو دیگه دوسم نداری میدونم...رو سینم سنگینی کوه بلندی میشینه...نفسم در نمیاد...یه دفعه به من نگفتی...که بهار چه رنگیه...

حالا من خوب میدونم...... که چرا تو زندگی‌...دو تا عاشق هر دو مجنون نمیشن...

واسه هم قصه شیرین نمگین...دلشون غصه نداره...

تنشون مثل تنت ...زیر بارون خدا...خیس بارون نمیشه...

چی‌ بگم غصه داره سینمو داغون میکنه... تقدیم به همه لیلی و مجنون های عاشق...که معنی عشق روهنوز نمیدونن(دوستدار شما روزبه)


 

http://rozbeh90.loxblog.com
 


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 9:6 قبل از ظهر | |







دوستت دارم

 

چش

http://otaghak.ir/whois_online.php

سایت دوستیابی با امکانات جالب

مانم را اگر فرو بندم

دهانم را اگر بی هیچ گویشی باز کنم

نفسم را در تنش بازوانت اسیر سازم

اشکهایم را برای سیرابی شانه هایت رها کنم

باز تو همانی ...که قلبم فقط به عشق تو میتپد...ای نگار دیده من

تو همانی که قلبم در اسارت عشق تو به زنجیر کشیده شده...دوستت دارم عاشقانه .صادقانه
 آپلود سنتر عکس رایگان


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 11:26 بعد از ظهر | |







دنیا ی من دوستت دارم

تو میگویی که با چتر قدم بگذاریم در جنگل نگاه عاشقت...
تو میگویی دگر از نگاهمان ستاره نمیبارد
تو میگویی که دفتر خاطراتمان ورقی ندارد که دلتنگی شقایقها را ترسیم کرد
اما من میگویم عشقم...دنیای من...
با خاطراتمان میشود ترانه سرود...
میشود بی چتر زیر باران قدم زد...
هستی من...دنیای من...با تو میشود...فاصله ها ورق زد...عشق را به آسمان برد
با ستاره ها آواز خواند...و چشمهای ماه را بوسید...
دنیای من دوستت دارم


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 9:59 بعد از ظهر | |







عشق من رخساره

 

 

مگه میشه آرام بود...
مگه خاطره هایت میگذارند بی تو قدم بزنم
محال است در خلوت نگاه عاشقانه ات پر بکشم به آسمان خیالت
مگه یادت میگذارد فراموشت کنم
هنوز گرمای دستانت را حس میکنم...هنوز نوازش موهایت را لمس میکنم
چه بوسه های شیرینی بر گونه هایم حک شده...
ای رخساره خیال من...کاش آغازمان پایانی نداشت
رخساره ...یادت هست اولین اتفاق دیدارمان...
تمامی لحظات عاشقیمان خاطره ای شده ...در آسمان شقایقها
ببین یاسمنها را ...که چه عاشقانه آواز میخوانند...
رخساره...مگر عشقت میگذارد که به تو  فکر نکنم...

مگر تو میگذاری...در کنج خلوت دلتنگی با قاصدکها بازی کرد
دوباره سیاهی شب میرسد...ماه چشمانش را باز میکند
ستاره ها قایم باشک بازی میکنند...و من اینجا...دلم هوای تو را میکند
رخساره...خیلی دلم تنگ شده...آنقدر بیقرارم ...که اشکهایم امانم را بریده
مگر میشود بی تو زندگی کرد...مگر میشود در خیالم نباشی
رخساره...برگرد عشقم...برگرد کلی حرفهای نگفته دارم
 


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 9:5 بعد از ظهر | |







قرار ملاقات

از پشت پنجره نگاه عاشقانه ام را براه کرده ام

کوله باری از خاطره با تو بودن

چشم براه هستم که روزی می آیی

صدای گامهایت مرا از غم غربت دوری

برهانند

دیوار خیالم را خط خطی کرده ام

گوشی تلفن چندیست که بی صدا مانده است

دیگر نه سلامی و نه پیامی

کبوتر های نامه رسان هم دیگر سراغم را نمیگیرند

دارم افکارم را ورق میزنم

به صفحه دلتنگی میرسم

آنرا ورق میزنم...صفحه دلواپسی رویاهایم را

تجسم میکنم...کمی بیشتر میخوانم

غرق خاطراتت شده بودم

که صدایی مرا به خود آورد

صدای زنگ تلفن............

بسوی تلفن رفتم...پیامی داشتم

آنرا گشودم...

سلام عزیزم...

من مونیکا هستم

بلیط هواپیما گرفته ام ...چهارشنبه

1391/2/20

ساعت 8 شب

منتظرم باش...یادت نره

دوستت دارم...مواظب خودت باش

پایان...

آه....چه حس خوبی...

میرم خودم را برای چهارشنبه آماده کنم


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 11:22 قبل از ظهر | |







عشق ماه

شب بود و من بودم و غم

ستاره ها چشمک زنان به جمع ما پیوستند

ماه نیم نگاهی به من کرد

آخه من و ماه هر شب با هم راز و نیاز میکردیم

غمهایمان را با هم تقسیم میکردیم

اما بی وفا من

چرا امشب با غم هم آواز شده ام

با ستاره ها دمساز شده ام

ماه غمگین از بی وفایی من

گاه گذاری نیم نگاهی به من میکرد

غم همچنان صحبت میکرد

غمهایم را دوچندان کرد

از بیوفائیها میگفت...از جدائیها میسرود

و من فقط گوشهایم با غم بود

اما قلبم همچنان با ماه بود

عاقبت ابر از راه رسید

ستاره ها رفتند...ماه آرام آرام محو میشد

و قلب من از شدت درد... نایم را بریده بود

ابر میخواست با ماه هم آغوش شود

اما ماه همچنان نگاهش به من بود

آرام آرام و کم کم ...ابر دور و برش را گرفت

تا ما نتوانم همدیگر را ببینیم

ابر ماه را فقط برای خودش میخواست

و غافل از این بود که من قلبم نزد ماه بود

دیگر خبری از ماه نبود

ابر خود را همچنان به رخ من میکشید

اما ماه با وفا...

صدای ناله اش را میشنیدم

چنان هق هق گریه هایش آسمان را بلرزه انداخته بود...که زمین را هم میلرزاند

ذجه هایش قلبم را به درد می آورد

صدایم را بلند کردم...ای ابر لعنتی

چه میخواهی تو از جانم

برو دیگر ...دلم خون گشته امشب از برای ماه

تو عشقم را نمیخواهی...تو ماهم را نمیخواهی

برو لعنتی...برو اینهمه سیاهی به آسمان

بخشیدی بس نیست...از عشقم چه میخواهی

لعنتی این همه اشک ماه را در آوردی

چه غلطی کردی...قلبم را شکستی عوضی

برو گمشو...ماهم را پس بده

ماه همچنان ناله میکرد...تا عاقبت اشکش

براه شد...اشک ریخت و غمهایش را رها کرد

آنقدر گریست که اون ابر لعنتی راهش را گرفت و رفت

ماه همچنان چشمهایش خیس اشک بود

آرام بسویم آمد...مرا در آغوش کشید

بوسید و بوسید مرا

غمهایم رهایم کردند...ستاره ها باز گشتند

در آسمان غوغایی به پا شد

من و ماه در آسمان عاشقی میکردیم

و خدا همچنان نظاره گر ما بود

کاش حرف دلم رو از تو چشام میخوندی

 


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 9:38 قبل از ظهر | |







خواب شیرین

دلم ميخواهد شب باشدماه باشد

 من باشم و تو ...کلی حرفهای نگفته

تو چشم ببندی...و بخیالم که خواب هستی

نگاهت کنم...نوازشت کنم

ببوسمت...شانه کنم خیال تو

و آرام نجوا کنم...عشقم دوستت دارم

و آغاز کنم...حرفهایی را که...در بیداری

نمیتوانم بگویم ...زمزمه کنم

 به دروغ بگویم چشمهایت را باز کن

و تو به دروغ خود را به خواب بزنی

و حرفهای دلم را با آهنگ خوش مستی

بشنوی و ضربان قلبت برایم آواز عشق بخواند

و تو در سكوت رویاهایم فریاد عشق رابشنوی  و تو همچنان از زیر رمش نگاهت مرا ببینی

اما همچنان تو چشمهایت را باز نکنی

و خود را به خواب زده ای

و فکر کنی که نمیدانم خود را به خواب زده ای

 

 


[+] نوشته شده توسط روزبه جاوید در 8:55 قبل از ظهر | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد